محققان آمریکایی به دنبال آن بودند که بدانند آیا الگوهای خواب (چه آنهایی که سحرخیز هستند و چه آنهایی که شبها بیشتر بیدار میمانند) تاثیری در احتمال خطر ابتلای زنان به افسردگی دارد یا خیر. برای این منظور آنها داده های یک مطالعه بزرگ درآمریکا را که در آن سلامت پرستاران زن با طیف سنی نزدیک به سی سال مورد ارزیابی قرار گرفته بود را بررسی کردند. اگر فکر میکنید که خواب یا سحرخیزی در افسردگی تاثیری ندارد سخت اشتباه میکنید و بهتر است این مقاله را تا پایان بخوانید.
به گزارش میل آنلاین، در یک نظرسنجی مقطعی که در سال ۲۰۰۹ انجام شده بود، از گروه مورد ارزیابی سوال شد که آیا جز دسته افراد سحرخیز هستند یا شب زنده دار. بیش از ۳۲ هزار زن که قبل از این دچار افسردگی نشده بودند، پس از آن به مدت ۴ سال مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفتند. در طول این مدت، حدود ۲۶۰۰ مورد جدید افسردگی وجود داشت. افراد سحرخیز مذکور نسبت به کسانی که نه سحرخیز بودند و نه شب زندهدار، کمتر در معرض ابتلا به افسردگی قرارداشتند. البته هیچ الگوی خاصی برای افراد شب زندهدار وجود نداشت.
این مطالعه شواهد ضعیفی مبنی بر اینکه افراد سحرخیز در هنگام مواجهه با افسردگی عملکردی بهتر نسبت به سایرین دارند، ارائه میدهد. اما به خاطر داشته باشید که نتایج مبتنی بر یک گروه بسیار خاص از افراد بود و نمیتوان با اطمینان گفت که خطر افسردگی مطلقا تحت تاثیر عادات خواب است.
اغلب اوقات اختلالات الگوی خواب میتواند ناشی از افسردگی باشد، بنابر این نباید رابطه علت و معلولی مشخصی برای آن فرض شود.
این مطالعه توسط محققان دانشگاه کلرادو، موسسه فنآوری ماساچوست، دانشگاه هاروارد و دانشگاه وین انجام شد. بودجه آن توسط مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها در امریکا و موسسه ملی ایمنی و سلامت شغلی تامین شد. بودجه پروژه در حال بررسی «سلامت پرستاران» توسط موسسه ملی سرطان امریکا تامین و در مجله پزشکی تحقیقات روانشناسی peer reviewed منتشر شده است.
مقاله میل آنلاین با بیان اینکه افراد سحرخیز وضعیت بهتری نسبت به شب زندهدار دارند، آغاز میشود در حالیکه در مطالعه انجام شده افراد سحرخیز با افراد طیف میانه، که نه مطلق سحرخیزند و نه مطلق شب زندهدار، مقایسه شدهاند و نه به طور مشخص با افراد شب زندهدار. همچنین این مقاله توصیه میکند جذب بیشتر نور در طول روز یک راه حل است در حالی که این مطالعه مشخصا به قرارگرفتن شرکتکنندگان در معرض نور نپرداخته است.
این یک مطالعه از نوع مطالعه «هم گروهی» بود که محققان قصد داشتند به مفهومی که به عنوان کرونوتایپ یا همان عادات زمانی خواب شناخته شده، بپردازند. اعتقاد بر این است که تنوع ژنتیکی میان افراد میتواند در تفاوت نحوه رفتار ریتمهای شبانهروزی (ساعت بدن) نقش داشته باشد و اختلال در آن ریتمها میتواند در خلقوخو و روحیه و سلامت روان افراد تاثیر بگذارد.
پژوهشگرانی که در این مطالعه شرکت داشتند از گروهی افراد خواستند تا وضع الگوی خواب خود را به صورت سحرخیز، شب زندهدار و یا هیچ کدام مشخص کنند و سپس در طول زمان وضعیت آنها پیگیری شود تا شواهدی مبنی بر ابتلا به افسردگی در آنها مشاهده کنند.
این اطلاعات میتواند در دانستن اینکه آیا یک فاکتور (در این مورد، الگوهای خواب) ممکن است در آینده و به مرور زمان منجر به یک اختلال در سلامت فراد گردد، مفید است. با این حال، مشخص کردن اینکه آیا یک فاکتور به طور مستقیم سبب دیگری میشود، امکان پذیر نیست. همچنین مهم است پیش از ارائه هر گونه نتیجهگیری کلی که بررسی کنیم آیا افراد حاضر در این گروه نماینده عموم جامعه هستند یا خیر.
محققان از زنانی که به تازگی در یک مطالعه گروهی بزرگ به نام «مطالعه سلامت پرستاران» شرکت کرده بودند دعوت به همکاری کردند. این مطالعه از سال ۱۹۸۹ شروع به کار کرده است و در اصل شامل بیش از ۱۱۶ هزار پرستار زن در ایالات متحده بوده که هر دو سال یکبار برای آنها پرسشنامه جامعی در مورد جنبههای مختلف بهداشت و سلامت ارسال شده است. این پرسشنامهها سوالاتی در مورد مصرف الکل، سیگار کشیدن، وزن بدن، فعالیت جسمی، رژیم غذایی و وضعیت یائسگی آنها را شامل شده است.
برخی ازاین سوالها فقط یکبار یا بعضا تحت شرایط خاص پرسیده میشد. در پرسشنامه سال ۲۰۰۹، از زنان در مورد کروتایپ (عادات زمانی خواب) با گزینههای زیر سوال شد:
در صورتی که زنان شرکت کننده این سوال را پاسخ نداده بودند در بررسیهای پژوهش منظور نمیشدند.
از سال ۱۹۹۷، زنان مرتبا در زمینه تجویز داروهای ضد افسردگی یا ارجاع به پزشک متخصص جهت تشخیص افسردگی مورد بررسی قرار گرفتهاند. از زنانی که پیش از سال ۲۰۰۹ دچار افسردگی شده بودند صرفنظر شد. در آخرین مطالعه، جمعیت مورد ارزیابی شامل حود ۳۲ هزار و پانصد زن بود.
در تجزیه و تحلیل پیوندها، محققان فاکتورهای مختلف بهداشتی، سبک زندگی و اجتماعی-اقتصادی را مورد بررسی قرار دادند. آنها همچنین به آنالیز و یافتههای بیشتری در مورد مدتزمان خواب و الگوهای شیفت کاری دست یافتند.
گزارشها حاکی از آن است که طی بازه زمانی چهار ساله ۲۵۸۱ زن مبتلا به افسردگی شدند. پس از تعدیل و کنترل اثر مخدوشکنندهها، زنان سحرخیز بسیار کمتر از انواع میانه در معرض ابتلا به افسردگی قرار داشتند. یک گرایش کلی وجود داشت که نشان میداد زنانی که شب زندهدار هستند، میتوانند بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار بگیرند، اما ابهامات زیادی در این یافته وجود داشت. محققان فقط به طور مستقیم انواع شب زندهدار را با انواع میانی مقایسه کرده بودند و این قیاس تفاوتی در ریسک احتمال ابتلا را نشان نداد.
محققان متذکر شدند که نتایج بررسیهای آنها بیشتر مطابق با ادراک افسردگی از میانسالی تا کهنسالی است که مستقل از دیگر فاکتورهای سلامتی و سبک زندگی به شمار میرود.
این محققان اشاره کردند که مطالعه آنها مشخصا به متون و یافتههای موجود در این زمینه افزوده و با ارزیابی مداوم افراد در طول یک دوره زمانی، به جای یک مرتبه ارزیابی و سنجش، پیشرفتهایی در این زمینه حاصل شده است.
آنها کاستیها و محدودیتهای مطالعه خود را مورد بحث قرار دادند و توصیه کردند برای تایید یافتهها و بررسی تاثیر احتمالی عوامل دیگر مطالعات بیشتری مورد نیاز است.
این مطالعه شواهد اندکی از اینکه انواع سحرخیز ممکن است کمتر در معرض افسردگی قرار بگیرند ارائه میدهد، اما به هر حال کاستیها و محدودیتهای زیادی نیز دارد.
محققان زنانی که از قبل سابقه افسردگی داشتند را از ارزیابیها خارج کردند. اگر چه این امر جهت تلاش برای برقراری ارتباط علت و معلولی و ارائه ارتباط میان الگوهای خواب و ریسک ابتلا به افسردگی بسیار مفید است اما نمیتواند الگوهای خواب را به عنوان عامل اصلی افسردگی اثبات کند.
الگوهای خواب تنها یکبار آن هم در سال ۲۰۰۹ مورد ارزیابی قرار گرفتند. الگوی خوابی که آشفته باشد به خودی خود نشانه افسردگی است. پژوهشگران هیچ ایدهای در مورد اینکه طی این چهار سال پیگیری و مشاهده دقیقا در چه زمانی افسردگی در افراد ایجاد شده نداشتند و احتمال میرود که این نوع الگوهای خواب آشفته از علائم ابتلای افسردگیهای تشخیص داده نشده افراد باشد.
جمعیت انتخابی برای این مطالعه و پژوهش به این معناست که ممکن است یافتهها تنها شامل زنانی شود که در سنین میانسالی دچار افسردگی شده باشند .ما اطلاعاتی در این مورد یکسان بودن نتایج در زنان جوانتر، در مردان و کودکان در دسترس نداریم. عنوان «یک گروه خاص از پرستاران» به این معنی است که آنها هم چنین ممکن است دارای ویژگیهای سلامتی و سبک زندگی خاص باشند، به این معنی که نتایج حتی برای همه زنان میانسال نیز قابل اطلاق نیستند.
دوره پیگیری این مطالعه نیز بسیار کوتاه بود (۴ سال). در مقاطع زمانی مختلف زندگی، بسیاری از مردم مشکلات روحی بسیاری را تجربه میکنند. بنابراین صرف بررسی افرادی که سالها افسردگی نداشتند و سپس برای مدت نسبتا کوتاهی مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفتند، نمیتوان ارتباط صحیحی بین الگوهای خواب و افسردگی مشاهده کرد.
اگر طی دو هفته گذشته ناراحتی و ناامیدی تکرارشونده و مزمنی حس کردید و احساس خوبی از انجام کارهایی که قبلا از آنها لذت میبردید ندارید، ممکن است افسرده شده باشید. در این خصوص از پزشک خود راهنمایی بخواهید.
0 نفر امتیاز دادهاند
۵
۴
۳
۲
۱
لطفا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید
حق همهی ماست که زندگی سالم و شادتری را تجربه کنیم. تمام تلاش تیمهای مختلف سبک زندگی همین است که حال شما بهتر شود.
کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به شرکت داده کاو(سهامی خاص) میباشد.