همیشه گفتهاند اولین قرار در ادامه رابطه بسیار مهم است. بسیاری وقتی پای اولین قرار عاشقانه پیش میآید دست و پای خود را گم میکنند و نمیدانند کجا قرار بگذارند و چه بگویند. چگونه رفتار کنند تا هم جذاب بهنظر برسند و هم به اندازه کافی اشتیاقشان مشخص نشود. ما در این مقاله ۱۱ نکته بسیار مهم را با شما در میان میگذاریم که میتواند به شما در اولین قرارتان کمک کند. در اینجا ترفندهایی با پشتوانه علمی برای اولین قرار ملاقات ارائه میشود.
آنچه میخوانید:
مکانی که انتخاب میکنید فضای قرار را تعیین میکند. در صورتی که ندانید شخص مورد نظر چه مکان و فعالیتهایی را دوست دارد، بهترین کار این است که یک مکان مناسبی را پیدا کنید تا تا بتوانید روی شناختن یکدیگر تمرکز کنید و بفهمید چقدر میتوانید باهم ارتباط برقرار کنید. آخرین چیزی که شما میخواهید این است که به یک رستوران خوب بروید و حتی قبل از سرو غذا بفهمید که شما دو نفر هیچ تفاهمی با هم ندارید و قرار گذاشتن فایدهای نخواهد داشت. در این سناریو شما تا پایان غذا خوردن گیر افتادهاید. احمقانه است نه؟ به جای دعوت به شام و فیلم، یک بار یا کافیشاپ جدید را پیشنهاد بدهید. محیط خودمانی این مکانها فضای مناسبی را برای شروع یک مکالمه جذاب، بدون استرس برای پوشیدن لباس شیک یا سفارش غذای گران فراهم میکند.
ما در اینجا چند راه برای مقابله با استرس را ذکر کردهایم.
اگر راحت نیستید میتوانید بعد از اولین نوشیدنی مکان را ترک کنید. در حالت بهتر شما از طرف مقابل خوشتان میآید و میتوانید قرار را تا هروقت که هردو بخواهید ادامه دهید.
به علاوه، شلوغی اطراف باعث میشود که افراد برونگرا احساس راحتی کنند. مغز آنها در محیطهای شلوغ بهتر کار میکند بدون اینکه افراد درونگرا را تحت فشار قرار دهد و بخواهند صمیمیتر باشند.
اگر فرد ساکتی هستید یا اضطراب اجتماعی دارید، پراسترسترین بخش اولین قرار ملاقات داشتن یک مکالمه جذاب با کسی خواهد بود که او را به سختی میشناسید. خوشبختانه روانشناسان راهحلهایی کلیدی برای داشتن مکالمههای ایدهآل در اولین قرار ملاقات یافتهاند.
مطالعات نشان میدهند که بخصوص اگر با یک خانم قرار دارید، باید حرفهای کلیشهای را فراموش کنید و به جای آن شروعکننده یک مکالمه جالب باشید. تعریفهای توخالی و شوخیهای بیمزه برای خانمها جذاب نیست. آنها به افرادی جذب میشوند که درباره موضوعهای جالبی صحبت میکنند که کنجکاوی، هوش و فرهنگ آنها را نشان میدهد.
نمیدانید چگونه این کار را بکنید؟ دن مک آدامز، استاد روانشناسی دانشگاه نورث وسترن، روی این چگونگی شناخت درست یک شخص مطالعه کرده است. او یک فهرست سیوشش موردی درست کرده که تضمین میکند شما با استفاده از آن بتوانید افراد را بهتر بشناسید.
سه پرسش عالی برای اولین قرار عبارتاند از:
- اگر میتوانستی از کل دنیا یک نفر را برای شام دعوت کنی، او چه کسی بود؟
- بهترین خاطره تو چیست؟
- چه چیزی یک روز خوب برای تو خواهد ساخت؟
جملهبندی را میتوانید جوری تغییر بدهید که طبیعی به نظر برسد.
همچنین کلید داشتن یک مکالمه موفق در هر موضوعی، به خصوص زمانی که بخواهید طرف مقابل را تحت تاثیر قرار بدهید، پاسخ متقابل است. اگر شخص چیزی درباره خودش به شما میگوید یا پرسشی دارد، بلافاصله با به اشتراک گذاشتن خاطرات مشابه یا پرسیدن مشابه به او پاسخ بدهید. این کار مودبانه است و مکالمه را متعادل نگه میدارد.
یکی از مهمترین کارها قبل از اولین قرار ملاقات و ترک خانه این است که حواستان را جمع کنید. با وجود اینکه نمیتوانید واکنشهای شیمیایی، متناسب بودن یا نبودن یا جذب شدن به طرف مقابل را کنترل کنید، میتوانید اطمینان حاصل کنید که در صورت وقوع هریک از این موارد از نظر ذهنی آماده هستید. اگر با حس بیارزش بودن و شکست سر قرار بروید، آن احساسها در کل قرار باقی خواهند ماند و دیگر اهمیتی ندارد که یک نفر چقدر از ما خوشش بیاید و حتی حسش را به ما بگوید، هیچ چیز برای از بین بردن این احساسات کافی نخواهد بود. به همین دلیل است که باید قبل از اولین قرار ملاقات (در واقع هر روز) خود دلسوزی را تمرین کنید.
اگر واژه خود دلسوزی به نظرتان کلیشهای است حق دارید. گفتنش از انجام دادنش سادهتر است. با این حال ثابت شده است که خود دلسوزی میتواند تاثیر زیادی در زندگی ما داشته باشد.
در مطالعهای که درباره نقش خود دلسوزی در روابط رمانتیک انجام شد، کریستین د نِف و ناتاشا بِرِتواس توضیح میدهد که خود دلسوزی واقعا چیست:
نف (۲۰۰۳) خود دلسوزی (SC) را تشکیل شده از سه جز تعریف کرده است: مهربانی با خود در برابر قضاوت خود، انساندوستی و پیدا کردن اشتراکات با سایرین در برابر کنارهگیری، آگاهی و درک شرایط در برابر بزرگنمایی کردن.
نف و برتواس سپس درباره بعضی جزئیات جالب خود دلسوزی صحبت میکنند:
دلسوزی به جای اینکه به فرد به عنوان یک شخص جدا و خاص نگاه کند، اینگونه نگاه میکند که تمام انسانها شکست میخورند و مرتکب اشتباه میشوند و تمام تجربیات زندگی ناقصند. هنگامی که شخصی اشتباه میکند به جای اینکه حس بدی داشته باشد و منزوی شود، خود دلسوزی به کار میآید تا فرد حس کند درباره اشتباه کردن با دیگران اشتراک دارد و تنها نیست.
نف و برتواس سپس به سراغ ویژگی مهم دیگری میروند و تا نشان دهند چطور میتوان از خود دلسوزی استفاده کرد:
خود دلسوزی یک واکنش متعادل و عقلانی به رنج است که نه احساسات تلخ را سرکوب میکند و نه سرخوشی پدید میآورد. خود دلسوزی به جای اینکه از خط داستانی فرار کند و کاستیهای فرد را به صورت اغراق شده نمایش دهد، به حفظ آگاهی متعادل از تجربیات دردناک زندگی میپردازد و قدردان آنها در زندگی است.
این مطالب زمانی که شما برای قرار آماده میشوید چه معنایی دارد؟ تمرین خود دلسوزی میتواند به شما کمک کند تا مرتب به قرار ملاقاتهایی که در گذشته به خوبی پیش نرفت فکر نکنید. بلکه برعکس، کمک میکند تا شما بفهمید همه مردم گاهی از قرار گذاشتن و روابط عاشقانه دلسرد شدهاند. بدین معنی که حس ترس و وحشتی که پیش از قرار حس میکنید طبیعی است و ایرادی ندارد و این آگاهی از احساسی است که همه ما گاهی با آن مواجه میشویم. این تجربهها چیزهایی هستند که همه ما را بهم وصل میکنند.
به عبارت دیگر گاهی قرار گذاشتن سخت است: اما جنبه سختتر و دردناکتر آن تجربیاتی که از سر گذراندهایم نیست بلکه درس گرفتن ما از آنهاست. به جای سرزنش کردن خودتان، القای حس بیارزش بودن یا ترسیم تصویری ترسناک از آینده، میتوانید همه اینها را کنار بگذارید و یک چیز را بدانید: قرارها و روابط بد اتفاق میافتند. اما زمانی که قرار و رابطهای به خوبی پیش برود میتواند زندگی شما را متحول کند.
ترس را بپذیرید. به خودتان اجازه دهید در انتظار اتفاق فوقالعادهای باشد. و آماده شوید که خوش بگذرانید.
اگر در گذشته تجربههای ناخوشایندی در اولین قرار ملاقات داشتهاید، به جای اینکه جنبه منفی قضیه نگاه کنید از این تجربهها درس بگیرید. آیا رفتار نامهربانانه و نامناسبی در قرار داشتهاید؟ آیا چیزی وجود دارد که با انجام آن بتوانید شرایط گذشته را بهبود ببخشید؟
اریک راونزکرافت، یکی از نویسندههای Lifehacker، قرارهای بد زیادی را تجربه کرد و فهمید قدرت این را دارد که تجربههای بهتری بیافریند. او میگوید در یک قرار باید درباره موضوعهای خوب و مثبت صحبت کنید (به جای اینکه منتظر دیگران بمانید) و همچنین احساسات مختلف از جمله حسادت را درک کنید. به تجربههای قبلی خود در قرار گذاشتن نگاه کنید. چه چیزی را درباره شما نشان میدهند؟ به یاد داشته باشید که این کار تمرینی برای خود تخریبی نیست. بلکه فرصتی است تا شما بگردید و رفتارهایی را انتخاب کنید که بهترین تصویر را از شما به نمایش میگذارد: شخصیتی که میخواهید موقع قرار گذاشتن از خودتان ببینید. شما قدرت این را دارید که بهترین ویژگیهای خود را نمایش دهید و مهم نیست در گذشته چه اتفاقی افتاده است.
فهمیدن اینکه به چه روشی خودتان را معرفی میکنید (و همچنین دیگران چه تصویری از شما میبینند) پیش از شروع اولین قرار ملاقات و هنگام برگزاری آن ضروری است. در واقع اگر به صورت آنلاین با کسی قرار گذاشتهاید مرحله «پیش از قرار» اهمیت ویژهای دارد.
کلینتون کلی، متخصص مد، و دِوین سیمون، متخصص روابط عاطفی، هر هفته در برنامهشان «عشق در اولین نگاه» به این موضوع میپردازند. در این برنامه کلی و سیمون پروفایل آنلاینی برای یک شخص ساخته و اجازه میدهند شخص بفهمد چه تصویری از او ارائه شده است. بیشتر اوقات شخصی که پروفایل او طراحی شده، شوکه میشود. چرا که هرگز نفهمیده چه احساسات و تصویری از خود به نمایش میگذارد و مردم واقعا چه برداشتی از او داشتهاند.
این اتفاق ممکن است برای هرکدام از ما بیوفتد. مانند برنامه، بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که خارج از فکر خودتان به دنبال تصویرتان بگردید. از دوستانتان بخواهید که صادقانه درباره پروفایل آنلاین شما یا خود شما در زندگی واقعی نظر بدهند و بپرسید که «چرا» اینگونه درباره شما فکر میکنند. فکر میکنید چرا این دیدگاه را درباره شما دارند؟ چرا فکر میکنید این دیدگاه با شخصیت شما تطابق دارد یا ندارید؟ چرا تلاش میکنید دیدگاه مورد نظرتان را برای بقیه به نمایش بگذارید؟ و آیا این دیدگاه با خود واقعی شما در تطابق است؟
باید تصویر کلی که از خود نمایش میگذارید را بفهمید؛ چه به صورت کلماتی باشد که با آنها خود را به صورت آنلاین توصیف میکنید، چه عکسهای شما باشد و چه نحوه لباس پوشیدنتان. آیا این تصویر واقعا بهترینِ شماست؟
فهمیدن اینکه چه تصویری از خودتان به نمایش میگذارید ریشه عمیقتری در نحوه ارتباط کلامی و غیرکلامی شما دارد. در واقع، ارتباط غیرکلامی (زبان بدن و حالتهای صورت) شاید مهمترین روش ارتباط برقرار کردن باشند.
میدانم که این کار گاهی از کنترل شما خارج است. چگونه میتوانید از زبان بدن خود آگاه باشید و همچنان طبیعی رفتارکنید؟ تنها کاری که باید بکنید این است که زبان بدن منفی را بشناسید و روی آن کار کنید. مثلا: اگر چیزی که شخص مقابل درباره آن صحبت میکند برای شما جالب است، دست به سینه نباشید بلکه آنها را به راحتی به میز تکیه دهید. اینها نشانههای غیرکلامی هستند که به شخص مقابل نشان میدهند موضوع صحبتش برای شما جالب است.
اگر میخواهید بدانید موضوع مورد صحبت شما برای طرف مقابل جالب است یا خیر به دنبال رفتارهای مشابه در او باشید. اگر دست به سینه نشستهاند یا پاهایشان را به سمت مخالف شما قرار دادهاند بهتر است موضوع بحث را عوض کنید.
اینکه به کسی بگویید از او خوشتان میآید کافی نیست. شما باید کاری کنید این پیام از طریق زبان بدنتان به آنها برسد. اگر میخواهید پیام مثبتی بفرستید این کار را با بدنتان انجام بدهید.
سه مدل زبان بدن را به شما معرفی میکنیم که برای هر دو جنسیت قابل استفاده است.
الف) آینه
آینه زمانی اتفاق میافند که شما دقیقا رفتارهای طرف مقابل را انجام میدهید. اگر آنها خم میشوند یا لبخند میزنند شما نیز حرکت مشابهی انجام میدهید. مطالعهای در انستیتو علوم رفتار هلند نشان داد که هرچه افراد بیشتر از طرف مقابل خوششان بیاید بیشتر حرکات او را تقلید میکنند. اگر برای نشان دادن احساسات خود مشکل دارید، انجام دادن حرکات طرف مقابل راهی ناملموس است که نشان دهید از او خوشتان میآید.
ب) رو به رو بودن
این حرکت زمانی اتفاق میافتد که تمام اندامهای بدن شما از سر تا نوک پا رو به روی طرف مقابل قرار داشته باشد. پژوهشها نشان دادهاند که ما ناخودآگاه انگشتهای پایمان را در جهتی که میخواهیم برویم قرار میدهیم. پس اگر طرف مقابل به شما جذب شده و مستقیم روبه روی شما نشسته نشانه خوبی است. اما اگر پنجه پای آنها رو به بیرون قرار دارد ممکن است آنقدر که میگویند بهشان خوش نگذرد.
پ) رو به جلو خم شدن
زمانی که پشت بار ایستادهاید یا پشت میز نشستهاید، اگر طرف مقابل به سمت شما خم شود نشانه واضحی است که به شما جذب شده و میخواهد به شما نزدیکتر باشد. برعکس این موضوع هم درست است. زمانی که شخص برای نشستن به عقب خم میشود یا قدمی به عقب برمیدارد نشان میدهد که محیط یا مکالمه برای او جالب نیست.
ترفند اضافه: یک مطالعه جالب در دانشگاه پوردو نشان داده که خوردن شیرینی باعث میشود بیشتر به کسی جذب شویم. پس اگر میخواهید قرار را در بهترین شکل تمام کنید، شخص مورد نظر را به خوردن دسر دعوت کنید.
بعد از این مراحل فرستادن پیام درست را گذراندید میخواهید مطمئن باشید که بهترین شخص برای قرار گذاشتن هستید. چگونه؟ کلید این است که مشتاق باشید تا جالب به نظر برسید.
همه – و دقیقا همه- از حرف زدن درباره خودشان لذت میبرند. با پرسیدن سوالهایی از طرف مقابل درباره خودش (و ادامه دادن مکالمه درباره خودتان) نشان میدهید که از او خوشتان میآید. نتیجه این است که فرد جالب و جذابی به نظر میآیید. کنارهگیر بودن شاید در داستانهای مجلات جالب به نظر برسد ولی در زندگی واقعی اصلا جالب نیست.
اینکه مشتاق حرف زدن طرف مقابل باشید کافی نیست. شما همچنین باید به موضوعهایی که مطرح میشوند توجه نشان بدهید. کنجکاوی هیجانانگیز است!
اشخاص کنجکاو هوش ذاتی و اشتیاقشان به زندگی را نشان میدهند. پس اگر طرف مقابل درباره چیزی صحبت میکند که شما چیزی از آن نمیدانید، به جای اینکه فکر کنید حرف مشترکی برای زدن ندارید درباره آن موضوع بیشتر بپرسید.
اشخاص خوشحال میشوند که درباره موضوعهای مورد علاقهشان صحبت کنند (شما هم این کار را انجام خواهید داد) و ببینند که شما شخص کنجکاوی هستید. این یک رفتار جذاب است که بیشتر ما از آن بیاطلاع هستیم.
پیشتر درباره روانشناسی جذب/جذاب بودن صحبت کردیم و فهمیدیم که یکی از راههایی که ازبین رفتن توجه مغز به شخص مقابل جلوگیری میکند، جذاب و جالب بودن است. این کار توجه طرف مقابل را به ما حفظ میکند و احتمالا اگر طرف مقابل نیز رفتار مشابهی انجام دهد ما نیز به او جذب میشویم.
آیا در تقلا هستید که بفهمید معنی «مشتاق بودن» چیست؟ از چیزی که فکر میکنید سادهتر است: فقط بپرسید. هر زمان که مکالمه متوقف میشود یا به جوابهای تک کلمهای ختم میشود، به پرسش کردن ادامه بدهید.
این یکی ترفند مورد علاقه من برای اولین قرار ملاقات است. همان دلیلی که باعث شده من در کنار همسرم بمانم: بدانید که یافتن نیمه گمشده نیازی به سازگاری کامل ندارد.
زمانی که من برای اولین بار همسرم را ملاقات کردم فکر میکردم او بامزه و باهوش است و حرف زدن با او لذتبخش است. اما به دلیل حرفهاش تقریبا از او دست کشیدم.
یک لحظه فکر کنید تا بدانید این کار چقدر احمقانه و کوتهفکری است.
قضیه از این قرار بود. در آن برهه از زندگی من میخواستم از چیزی که بودم خلاقتر باشم و از آنجایی که هنوز آن بخش از خود را کشف نکرده بودم (که الان میدانم شالوده اصلی وجودم است) در روابطم به دنبال آن میگشتم. اگر با افراد خلاق قرار میگذاشتم به این معنی بود که خودم خلاق هستم، نه؟
زمانی که همسرم را دیدم و فهمیدم که یک برنامهنویس کامپیوتر است، به چندین حدس شتابزده فکر کردم: او باید تحلیلگر، خجالتی و غیرخلاق باشد. حتی حرف زدن درباره آن باعث میشود خجالت بکشم. فرد قضاوتگری بودم که هنوز خودش را به درستی کشف نکرده بود.
اما به حرف زدن با او ادامه دادم و هرچه بیشتر او را شناختم بیشتر فهمیدم که چقدر خلاق است. این را در اولین، دومین یا سومین قرار نفهمیدم. بلکه بعد از یک ماه قرار گذاشتن متوجه شدم. چه چیزی باعث شد ما ادامه بدهیم؟ به غیر از جذب شدن به هم و داشتن مکالمههای جالب (هر بار یکدیگر را میدیدیم ساعتها حرف میزدیم) مشخص شد که درباره چیزهایی که شالوده وجود ما را میسازد سازگار هستیم.
در شغل و سرگرمیهایمان تطابقی نداشتیم (به جز علاقهمان به کافیشاپها)، ولی ارزشهایمان سازگار بودند: کار سخت، انگیزه و بیعلاقگی به پول به عنوان موفقیت.
این باعث شد که بفهمیم مسئله جدی است. با گذشت ماهها و بیشتر شدن شناخت من فهمیدم که او یکی از خلاقترین افرادی است که ملاقات کردهام. در آن زمان او به من کمک کرد تا خلاقیت خودم را هم کشف کنم. خلاقیت او بهترین ویژگیاش بود و از آن مهمتر اینکه کمک کرد خلاقیت من هم شکوفا شود!
گاهی اوقات نیمه گمشده ما ربطی به شخصیتی که خصوصیات او را لیست کردهایم ندارد. بیشتر به ارزشهایی که در زندگی به آنها پایبند هستیم (شالوده شخصیت ما) مربوط میشوند تا چیزهایی که انجام میدهیم. و اگر بتوانید کسی را پیدا کنید که به ارزشهای شما اعتقاد دارد و کنجکاو هم هست، نباید رهایش کنید.
هنوز هم سرگرمیهای من و شوهرم یکی نیست ولی از آنجایی که هردو افراد کنجکاوی هستیم و به کاری که دیگری انجام میدهد علاقه دارید، میتوانیم سرگرمیهایمان را به اشتراک بگذاریم و بر اساس یک برنامه معمول انجام بدهیم. این یک موقعیت برد-برد است.
میخواهید خبرهای خوب بیشتری درباره سازگاری بشنوید؟ مطالعات نشان میدهند که ناسازگاریهای باعث میشوند یک زوج راحتتر سختیهای زندگی را تحمل کنند. دانشگاه رابرت لونسون کالیفرنیا زندگی زوجهایی را که برای یک دهه یا بیشتر با هم زندگی کردهاند بررسی کرده است. بر اساس پژوهشهای این مطالعه مزیتهایی در تفاوت فردی یافته وجود دارد. بر این اساس: «در بلندمدت تفاوتهای فردی باعث میشوند که زوجها بهتر بتوانند با چالشهای زندگی مواجه شوند.»
من تنها یکی دو سال است که متاهل شدهام اما حالا هم حقیقت پشت این حرف را میبینم. از آنجایی که من و همسرم درباره مسائل به روشهای متفاوتی فکر میکنیم، میتوانیم بهم کمک کنیم تا چالشها را بهتر پشت سر بگذاریم. به جای اینکه هر دو در چالشهای مشابه قرار بگیریم، یکدیگر را به چالش میکشیم و به هم کمک میکنیم تا از چاله مشکلات خارج شویم. این کار باعث شده تا از پس مشکلاتی چون رفتن از کشوری به کشور دیگر، تغییر شغل و سرمایهگذاری روی کارآفرینی بربیاییم و من زمانی که بدانم همسرم مرا به سمت بهترین کار هدایت میکند، خوشحالتر از هر وقتی هستم.
نمیشود که این مقاله درباره اولین قرار ملاقات باشد و در آن از جذابیت حرف نزنیم. از آنجایی که میخواهیم به چشم طرف مقابل جذاب باشیم، مهم است که بدانیم چه چیزی باعث جذابیت میشود.
این موضوع فقط درباره ظاهر شما نیست. همچنین درباره تیپ شما، موفقیت یا هر چیزی که جنبههای سطحی زندگی شما را نشان دهد نیست. جذابیت از درون شما سرچشمه میگیرد.
اگر میخواهید خواستنی و جذاب باشید باید احساس جذاب بودن کنید. اگر میخواهید حس جذاب بودن داشته باشید باید درونتان حس امنیت داشته باشید. استر پِرِل، زوج درمانگر، در یک «تد تاک» درباره جذابیت و روابط بلندمدت صحبت میکند. این صحبتها برای همه ما ضروری است.
زمانی احساس جذابیت میکنیم که اعتماد به نفس، حس موفقیت و رهایی داشته باشیم. این ویژگیها باعث میشوند که بیشتر احساس امنیت کنیم و به همین دلیل به جذابیت اجازه شکوفایی بدهیم.
شاید این توصیه کمی ناراحت کننده و آزاردهنده باشد چون باز هم به خود دلسوزی و کار کردن روی خودتان نیاز دارد. چیزهایی که به اندازه پوشیدن لباس مناسب و مرتب کردن موها آسان نیستند (گرچه این موارد به شما کمک میکنند!). ولی این موضوع به این معنی نیست که باید تا زمانی که کامل حس اعتماد به نفس ندارید، اقدام به قرار گذاشتن نکنید. یک راه سریعتر هم وجود دارد: خودتان را کشف کنید.
برای همه ما کارهایی وجود دارد که با انجام آنها حس خوبی میگیریم. برای من این کار رقصیدن است. من از پنج سالگی میرقصیدم و هنوز هم هیچ چیز (حتی عشق دومم یعنی نوشتن) نمیتواند بیشتر از رقص به من حس اطمینان و زنده بودن بدهد. حتی زمانی که از ظاهرم راضی نیستم یا روز بدی داشتهام، رقصیدن باعث میشود احساسات بدم را فراموش کنم.
چه چیزی به شما حس قدرت میدهد؟ اگر چیزی است که دونفره میتوان آن را انجام داد (مانند رقصیدن) پس یک موضوع عالی برای پیشنهاد دادن به طرف مقابل است. شما از چارچوب امن خود خارج میشوید و به شخص مورد علاقهتان بهترین حالت خود را نشان میدهید. اگر کاری نیست که بتوان آن را دونفره انجام داد (یا چیزی است که پارتنر شما از آن لذت نمیبرد مانند شوهر من که رقص را دوست ندارد) قبل از اینکه سر قرار بروید آن را انجام دهید. اینگونه میتوانید با بهترین حال خود سر قرار حاضر شوید و تمام احساسات مثبتتان را به شخص مقابل نشان دهید. حس بهتری درباره خودتان خواهید داشت و شخص مقابل اعتماد به نفسی را که از شما ساطع میشود دریافت خواهد کرد. خودتان را برای بهترین تجربه ممکن آماده کنید.
زمانی که قرار به خوبی پیش نمیرود خیلی معمول است که سریع به نتیجهگیریهای اغراقآمیز دست بزنیم:
هیچکس نیست که مرا دوست داشته باشد. نیمه گمشده من وجود خارجی ندارد.
یا حتی موارد تنبیهکنندهتر: شخصی که دوستش دارم هرگز مرا دوست نخواهد داشت.
چرا این کار را با خودمان میکنیم؟ چون با خانواده و دوستانی محاصره شدهایم که در روابطشان موفق بودهاند. آنها باعث شدهاند که این کار آسان به نظر بیاید.
موضوع این است که پیدا کردن عشق زندگی کار آسانی نیست، ولی ارزشش را دارد که او را پیدا کنید. و مانند هر هدف دیگری که میخواهید به آن برسید، ممکن است نیاز به تحولات شخصیتی فراوانی داشته باشد.
ایمی وب ژورنالیستی است که حس میکرد در عشق بدشانس است و تصمیم گرفت روش متفاوتی را برای اولین قرار ملاقات انتخاب کند. بعد از یک رابطه ناموفق و فهمیدن اینکه از زمان مورد نظرش برای ازدواج و بچهدار شدن عقب مانده، تصمیم گرفت قرارهای آنلاین را امتحان کند. نتیجه؟
چیزهایی زیادی درباره آنچه واقعا به دنبالش بود و جذب شخصیتهای مورد نظرش فهمید. این کار نیازی به تغییر ظاهر و شخصیت نداشت. تنها نیاز به کمی اطلاعات و خودآگاهی بود. به گفته ایمی وب: «تنها کاری که باید بکنید این است که چارچوب خودتان را داشته باشید و با قوانین خودتان بازی کنید.»
با توجه به حرف وب، شما میتوانید الگوریتمی برای عشق طراحی کنید به شرطی که خودتان آن را بنویسید. الگوریتم شما چه شکلی است؟
سفارش و خوردن غذاهای یکسان با شخصی که با او قرار گذاشتهاید نه تنها باعث میشود تجربه یکسانی از غذاها داشته باشید؛ بلکه ناخودآگاه باعث ایجاد اعتماد میان هردو شما میشود.
یک پژوهش جالب و جدید به رابطه علمی میان غذا و دوستی پرداخته است: خوردن همان غذایی که همراه شما هم آن را میخورد به ایجاد اعتماد و نزدیکی میان افراد میانجامد. پروفسور آیِلِت فیشباخ در آزمایشی فهمید افرادی که همراه با هم غذای یکسانی میخورند در مقایسه با کسانی که غذاهای متفاوت میخورند، دوبرابر زودتر به توافق میرسند و در زمینه پول خرج کردن برای طرف مقابل، دست و دلبازتر هستند.
در این پژوهش افرادی که غذاهای یکسان یا متفاوت خوردند، شغلهایی چون مدیران بودجه یا مذاکرهکنندگان کارگری داشتند. نتایج نشان داد که مدیران بودجهای که غذاهای یکسانی میخورند، پول بیشتری در شرکت خرج میکنند و در نصف زمان پیشبینی شده بر سر اختلافات کارگری به نتیجه میرسند.
پژوهشگران مصمم بودند بفهمید که آیا عوامل دیگری مانند غذا خوردن وجود دارند که در ایجاد اعتماد تاثیر بگذارند؟ آنها آزمایش را با افرادی که لباسهای مشابه پوشیده بودند تکرار کردند ولی مشخص شد که این عامل در ایجاد اعتماد و حفظ رابطه تاثیری ندارد. زبان بدن مشابه هم میتواند در ایجاد اعتماد در طرفین تاثیر بگذارید ولی باز هم هیچ چیز به اندازه غذا این تاثیر را ندارد.
چرا غذا اینقدر مهم است؟ پرفسور فیشباخ پاسخ میدهد: «اهمیت غذا به این دلیل است که غذا چیزی است که آن را به درون بدنمان میفرستیم و این کار نیاز به اعتمادسازی دارد.» غذا خوردن کار صمیمانهای است؛ ما به غذایی که وارد بدنمان میشود اعتماد میکنیم تا ما را شاداب و سالم نگه دارد. همچنین ما به کسی که غذای مشابهی را میخورد به عنوان یک عنصر دیگر در اعتمادسازی، اعتماد میکنیم.
خوردن غذای مشابه نهتنها باعث ایجاد یک پیوند قوی میان طرفین میشود؛ بلکه به نظر میرسد به اشتراک گذاشتن غذا در همکاری، حل اختلاف و ایجاد ارتباط میان افراد هم تاثیر دارد. از منظر بیزینسی، غذا میتواند به صورت استراتژیک به کار برود تا کمک کند همکاران در کنار هم کار و بهم اعتماد کنند.
در قرار بعدیتان به غذایی که شما و طرف مقابلتان سفارش میدهید دقت کنید. آیا از غذای همراهتان خوشتان نمیآید؟ یا میخواهید همان غذا را سفارش بدهید؟ این جزئیات کوچک میتواند به پیشبینی ادامه رابطه کمک کند.
۲۰ نفر امتیاز دادهاند
۵
۴
۳
۲
۱
لطفا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید
حق همهی ماست که زندگی سالم و شادتری را تجربه کنیم. تمام تلاش تیمهای مختلف سبک زندگی همین است که حال شما بهتر شود.
کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به شرکت داده کاو(سهامی خاص) میباشد.